کد مطلب:29305 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107
4081. میرزا یحیی مدرّس اصفهانی در مدح مولاعلیه السلام می فرماید: باده از خُمّ غدیرم ده، نه از خُمّ عصیر آفتاب مشرقِ «الیومَ أكملتُ لكُمْ» نعمت بی حدّ «أتممتُ علیكُمْ نعمتی» بی حسابْ ایزد گنه بخشد، خدا را تا به كی در چنین روزی خشوع اولیا شد سودمند در چنین روزی، نبی، قدر علی ظاهر نمود فی علیٍّ - یا رسولَ اللَّه - بَلّغ مانَزَل مصطفی اصحاب را فرمود كاینك منبری منبری آراستند، آن گه پیمبر برنشست گفت كای قوم! این علی مولا بُود بر خاص و عام بی ولای او اطاعت، با ولایش معصیت هم ركاب از ماه و زین از مِهر و تنگ از كهكشان گر خدایت خوانم - ای فرمانده مُلك خدا - من نمی گویم خدایی، لیكن اوصاف خدا قادری بر انقلاب ذات اشیا در جهان اختر عمر عدو را در رسد وقت غروب شهریارا! بنده «یحیی» را ز هجران تو گشت
.
مست از شوق امامم كن، نه از شُرب شراب
گشت از برج ولایتِ آشكارا بی حجاب
در چنین روز شریف، اِنعام شد بر شیخ و شاب
باشد اندر دلْ مرا اندیشه از یوم الحساب؟
در چنین روزی دعای اولیا شد مستجاب
دین عیان شد، كافتاب آمد دلیل آفتاب!
ورنه تبلیغ رسالت را نكردی بهره یاب
از جهاز اشتران سازید بهرم با شتاب
بر فراز منبر و بگرفت دست بوتراب
گفت كای قوم! این علی سَرور بود بر شیخ وشاب
این عِقاب اندر عِقاب است، آن ثواب اندر ثواب
اِسپَر از گردون و رُمْح از رامح و تیر از شهاب
این سخن در نزد دانایان بُود دور از صواب
در تو ظاهر گشت، همچون بوی گُل اندر گلاب
گرچه اشیا را به ماهیّت، محال است انقلاب
چون بر آری تیغ چون مهرِ درخشان از قراب
تن ز تیغ كین، هلاك و دل ز نار غم، كباب.[2].